غبار این بیابان را عزیزم سواری چشم انتظاره ... |
همیشه رباعی و دو بیتی را دوست دارم. انگار یک جور، قالب باعث میشود که جوهرهی اصلی در نهایت ایجاز بیان شود. امشب داشتم این دو بیتی را مرور میکردم (اگر اشتباه نکنم باید از بوسعید باشد) گفتم با شما قسمت کنم : ای عشق به درد تو سری میباید صید تو زمن قویتری میباید من مرغ به یک شعله کبابم، مگذار این آتش را سمندری میباید جا دارد از دو بیتیهای محلی که بینهایت زیبا و ناب هستند یاد کنم. شعرهای محلیِ بختیاری، آذری، خراسانی، دشستانی و ... فکر میکنم در شعرهای مردمی (فولکلور، عامیانه) تنها چیزی که سبب آفرینش شعر میشود احساس ناب است بدون در نظر داشتن وزن و واژههای دهنپرکن روشنفکرانهی هر عصر. یک چیز دیگر هم در آنها بهروشنی پیداست: حزن و سوز! انگار هیچ وقت روی شادی ندیدهایم. میدانم بسیاری از آنها در حال فراموشی است و باید شناسانده شوند. خانم سیما بینا به خاطر آوازهای دلنشین محلی که میخونند به حق سهم زیادی در این امر دارند. بر خود میدانم که از این بانوی نازنین آواز یادی کنم و تشکری. هر چند بینیاز از این حرفهاست. چهقدر جایش در ایران خالیست... کاش دوستان وبلاگی از هر کجا که هستند بعضی از این شعرها را که بیشتر آنها به صورت آواز است با ترجمه به فارسی بنویسند از همسایه و دوست عزیزم شروع میکنم، کیان جان ممکنه چند تا از شعرهای محلی لری را منتشر کنی؟ |