امروز زنان در کنار هم بر علیه تبعیض قانونی فریاد زدند. تجمع، مقابل در دانشگاه شکل گرفت اما هنوز چند دقیقهای نگذشته بود که تمام راههای پیاده رو را بستند و حتا زنان را نکذاشتند که به جمعیت تحصنی بپیوندند. بسیاری از زنان از دور ایستاده بودند و بقیه که در حلقه بودند اعتراض میکردند. آقایان بسیاری هم قصد پیوستن به زنان را داشتند که با ممانعت نیروی انتظامی روبهرو شدند. چندین دستگاه اتوبوس را جلوی در اصلی پارک کرده بودند تا مردم نتوانند زنان را ببینند. زنانی که شعار می دادند و یا سخنرانی میکردند از پشت بلندگوی دستی فریاد میزدند اما بلندگو نفسی نداشت! چندین بار
سرود خوانده شد و
شعارهای زیادی هم دادهشد. هماهنگی و مدیریت خوبی نبود اما رویهم رفته بد نبود. در این میان دو پیرمرد در کنار زنان ایستاده بودند و پلاکارد هم در دست داشتند. حیف که دوربین همراهم نبود. راس ساعت ۶ تجمع رسما پایان گرفت و از تمامی زنان خواسته شد که در سکوت متفرق بشوند. در همین حین یکی از افسران که در پاترول نیروی انتظامی بود از پشت بلندگوی رسای خود فریاد می زد: متشکریم به خاطر حضورتون و استقبالتون از پیروزی تیم فوتبال :)) تمام زنان شوریده حال هو کردند و برایش دست می زدند. دو طرف خیابان انقلاب و حتا لاین وسط خیابان از مردم مملو بود و کم کم مردان در پیاده روها به زنان پیوستند اما هیچ شعاری خارج از حیطه تجمع دادهنشد.و پاترول همچنان از زنان تشکر میکرد! من باید جایی میرفتم و از این لحظه به بعد بیخبرم. منتها در مسیرم در خیابان کارگر جو را ناآرام دیدم و پلیس زیادی تقاطع کارگر بلوار کشاورز ایستاده بودند. و یک مینیبوس هم در کنار خیابان پارک شدهبود. فقط امیدوارم در جلسات بعدی از نظم بیشتر برخوردار باشد.
پ.ن بسیاری از زنان که در تجمع بودند شعارها و سرود را بلد نبودند و نمیتوانستند همراهی کنند. کاش برگههای چاپی از سرود و شعارها به تعداد زیاد در اختیارشان بود.
خوب این را فعلا داشته باشید تا
رییس اینا خودشون گزارش مبسوط را خدمتتون عرض کنند.
عکس را از کسوف کش رفتم :)
زمینی جان!
اگه نمیتونی تو وبلاگ من کامنت بذاری به دلیل فیلترینگ این نشونی را امتحان کن:
http://www.shabah.ir/archives/038579.html
به نوشتهی خوبات لینک دادم.
زمینی نازنین!
کامنتات در ج شده بود. من نوشتهی جدیدی در این مورد ننوشتم و فقط به لینک دادن به تو و گذاشتن کامنت کوتاهی بسنده کردم. راستاش این روزها شدیدا مریض هستم.
یه مش گشاد بیکار...برید برا شوهراتون اشپزی کنید..شما رو چه به این کارا