به من بگو ...

این مطلب را یکی از دوستانم برایم نوشت که البته از اینترنت استخراج شده اما از کجا؟ نمی دانم!

مدت زیادی از تولد برادر ساکی کوچولو نگذشته بود، ساکی مدام به پدر ومادرش اصرار می کرد که او را با نوزاد جدید تنها بگذارند. پدر و مادر می ترسیدند که او هم مانند بیشتر پسر بچه های چهار پنج ساله به برادرش حسودی کند و بخواهد به او آسیبی برساند. به همین دلیل جواب آن ها همیشه «نه» بود اما در رفتار ساکی هیچ نشانی از حسادت دیده نمی شدُ با نوزاد مهربان بود و اصرارش برای تنها ماندن با او روز افزون .. بالاخره پدر و مادر موافقت می کنند.
ساکی با خوشحالی به اتاق نوزاد رفت و در را پشت سرش بست. اما لای در باز مانده بود و پدر و مادر با کنجکاوی مخفیانه او را نگاه می کردند. آن ها ساکی کوچولو را دیدند که آهسته به طرف برادر کوچکش رفت، صورتش را روی صورت او گذاشت و به ارامی گفت:
«نی نی کوچولو، به من بگو خدا چه جوریه؟ من داره یادم می ره!»

 

نظرات 9 + ارسال نظر
پیمان چهارشنبه 21 آبان‌ماه سال 1382 ساعت 03:42 ب.ظ http://peyman59.blogsky.com

سلام
وبلاگ جالبی داری. خیلی زیبا می نویسی. این متن آخری هم خیلی قشنگ بود.

شروین چهارشنبه 21 آبان‌ماه سال 1382 ساعت 07:46 ب.ظ http://arianfard.persianblog.com

دوست عزیز من هم از دیدن وبلاگ شما بسیار خرسند شدم و از خواندن نوشته های پربار آن بسیار استفاده کردم .

ترمه چهارشنبه 21 آبان‌ماه سال 1382 ساعت 11:49 ب.ظ http://lavashak.persianblog.com

سلام.داستان زیباییه.منم شنیده بودمش.موفق باشی!

پولاد همایونی پنج‌شنبه 22 آبان‌ماه سال 1382 ساعت 12:21 ق.ظ http://siperisk.blogsky.com

با درود !
متن « چگونه فمینیست شدم ؟ » را در سیپریسک بخوانید و دیدگاه خود را درباره پدیده ی نابرابری زنان و مردان و اینکه فمینیست را چگونه می بینید، بیان نمایید.

سپاسگزارم.

آینده پنج‌شنبه 22 آبان‌ماه سال 1382 ساعت 10:35 ق.ظ http://aiandeh.blogspot.com

سلام دوست خوب واندیشمندم
ازنظر شیوایتان ممنونم .اما من منظورم ازگذشته های دور بود براستی که هزاران سال است ملت ما در زیر یوغ بی فرهنگی و دوری از فرهنگ غنی گذشتگان هستند .آری درد این است

سمانه پنج‌شنبه 22 آبان‌ماه سال 1382 ساعت 10:43 ق.ظ http://www.tanhatarazkavir.persianblog.com

سلام دوست گرامی از اینکه با وبلاگ زیباتون آشنا شدم خیلی خیلی خوشحالم متنتم قشنگ بود بهم سر بزن . در پناه حق

زهرا پنج‌شنبه 22 آبان‌ماه سال 1382 ساعت 11:56 ق.ظ http://zahra-hb.com

دارم فکر می کنم که اینو کجا شنیدم :)

سحر پنج‌شنبه 22 آبان‌ماه سال 1382 ساعت 07:40 ب.ظ http://ghoroob.blogsky.com

خوب بود

مریم چهارشنبه 25 مرداد‌ماه سال 1385 ساعت 12:24 ب.ظ

اون ۴ سالهه کجاست؟ آخه منم ازش همین سوالو دارم!
بهش بگو منتظرم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد