احتمالات!

دیو چو بیرون رود، فرشته در آید؟
فرشته چو بیرون رود دیو در آید؟

دیو چو بیرون رود دیو در آید؟
فرشته چو بیرون رود فرشته درآید؟

دیو اگر بیرون رود و فرشته نیاید چی؟
فرشته اگر بیرون رود و دیو نیاید چی؟

فرشته اگر بماند و دیو هم در آید چی؟
دیو اگر بماند و فرشته هم در آید چی؟

یا بهتر است که من بیرون بروم و خیال خودم را راحت کنم؟؟

من رای می دهم !

هر شهروندی در زمینه ی فعالیت های اجتماعی شهر و مملکتش موظف است که واکنش نشان دهد و برای فردایی بهتر تلاش کند اما زمانی که شهروند قدرت انتخابی نداشته باشد و همه ی خانه های گزینه را ببندند جز یکی .. دیگر مشارکتی باقی نخواهد ماند.
این روز ها تب انتخابات همه ی ملت را گرفته است که از چندین وجه قابل اعتنا است:
- اینکه مردم به طور متوسط نسبت به جریان های روز بی تفاوت نیستند و دوست دارند که سهمی در درست کردن فردایی بهتر را داشته باشند. (یک پتانسیل خوب)
- فعالین سیاسی آن طرف آب مجالی پیدا کرده اند تا نقش خود را در این جریان بازی کنند که اگر بتوانند از این فرصت داده شده به شکل منطقی استفاده کنند چه بهتر اما اغلب متاسفانه آن چنان هیجان زده اند که دیگر درایتی نمانده است همگی فکر می کنند که صدای پای انقلاب می آید و از همین حالا به جان رقیبان خود افتاده اند. برای اثبات این مدعا می توانید سری به کامنت های شبح گرامی بزنید البته در این میان کسانی هستند که میانه رو اند اما اگر این جریان پر فشار حمله ها مجالی دهد!
-  در درون نظام نیز این اغتشاش دیده می شود.
- و اما مردم بی تفاوت به این همه جنجال آهسته با خود می گویند چه رایی وقتی که تاثیری در فردای ما نخواهد داشت! و اغلب می خواهند با رای ندادن حداقل سهمی در خراب تر کردن امور نداشته باشند !
و البته در این میان هستند قشر گرسنه ای که خود دو دسته اند جمعی نمی خواهند به هیچ قیمتی شرافت شخصیتی خود را به بازی گیرند و جمعی دیگر رای خود را می فروشند (همین دیروز با کارگر جوشکاری برخورد داشتم که صادقانه می گفت در ازای هر رای ۵۰هزار تومان از یکی از کاندیدا های شهر خود طلب کرده است !
- شاخص دیگر سیمای ناسیمای ماست که خودش را .. داده از بس که فریاد زده : من رای می دهم، تو رای می دهی... و یا با گذاشتن سرودهای ملی قصد دارد وحدت ملی را ایجاد کند !!
- مراجع اعظم نیز در مانده اند، شجاع تر هاشان رای دادن را واجب شرعی و عرفی اعلام کرده اند، بماند که چقدر مقلدین هنوز به تقلید کور کورانه مقید هستند.
این ها را نوشتم اما هنوز از دست بلاگ اسکای عصبانی ام که تبلیغات تحمیلی را در این خانه های حقیر ما آغاز کرده است باید بگویم بلاگ اسکای عزیز ! این تبلیغات خود سوء تبلیغ است و اگر کسی از جماعت شبکه و بلاگ اسکای هنوز قصد رای دادن را داشته باشد حداقل به این کاندیدای خوش آب و رنگ تازه از حموم دراومده رای نخواهد داد!!
بابا بسه دیگه! این جا هم تحمیل؟
در این فکرم که اگر شرایط به این گونه پیش برود در خانه را ببندم و زیر بار هیچ تحمیلی نروم، به عبارتی عطای فضایشان را به لقایشان ببخشم.
فکر می کنید تغییری ایجاد خواهد کرد؟
این هم واکنش من به تحمیلات بلاگ اسکای! 

فروغ فرخزاد



نهایت تمامی نیروها پیوستن است، پیوستن
به اصل روشن خورشید
وریختن به شعور نور


همگی ما فروغ( ۱۳۱۳- ۱۳۴۵) را می شناسیم. پرنده ای که رفته است و خاطر پروازش همچنان در من، در تو باقی است.امروز سالگرد به خاک سپاری او بود.
سال ها پیش به خاطر علاقه ی زیادم به او سال مرگش را به مزارش می رفتم با گروهی از دوستان. سرایدار ظهیر الدوله آن وقت ها کسی را راه نمی داد و گاه بعضی از بچه ها از دیوار آن می پریدند تا این که عاصی در را باز می کرد و بر مزارش می نشستیم و ساعتی از شعرهایش را می خواندیم .. اما
امروزدیگر به رفتن سر مزار معتقد نیستم و می خواهم از این به بعد در روز تولد کسانی که دوستشان می دارم،یادشان کنم . پس فعلا این یادداشت باشد تا روز تولدش که شاید نگاهی از دیدگاه زبان شناسی و ساختار گرایی بر شعر او داشته باشم و شاید هم بررسی سیر تحولی شعر او البته از دید شخصی

پ.ن:  روز به خاک سپاری فروغ برابر با ۲۶ بهمن است و این یادداشت با یک روز تاخیر ثبت شد.


 

این هم از اخبار جشنواره فیلم.
راستی نمی دونم چرا یار من دیگه نمی نویسه ، فکر کنم دوباره باید برم سفر!