ما


تا تو نفسی فاصله است
وچه بسیار در راه مانده ام
چمدان، آویزان بر دستم
و تنه ام سایبان تنت

خسته
د لبسته
می کشم
می کشم
می کشم
آری
این نیز
چوب خطی دیگر بردیوار

من مانده ام و تو
و دیوار های خط خطی بینمان
آه
که چه دوردست می نمایی

نبودن، نشدن و حسرت های دیگر


مهر گل را می پروراند
که حسرت گلزار
جستن عشقی ست سراب وار
زلال چوی روح را می لرزاند
که حسرت دریا
اشتیاق تنی ست عطشناک
آرزو قله را تمنا می کند
که پرتگاهی ست در دل
ورای تحمل نگاه
 
آرزو قله را تمنا می کند!
آری،  مغرور بر پنجه پا ایستادن، نا استوار،  نا مطمئن
که نبود عشق مغاکی ست
سیاه، هراسناک

آن چه گذشت !


نمی دونم تا حالا شده کلید خونه اتون را گم کنید؟
گاهی وقتا پیش میاد اما حالا این را تصور کنید که می آیید جلوی خونه اتون سرتون را هم بالا می گیرید و کلید را در درون در می اندازید .. اه .. چرا باز نمی شه؟ کمی به این ور و اون ور نگاه می کنید می بینید که همه ی همسایه ها با کلیدی در دست موندند منتظر و در قیافه ی همشون سردرگمی و گیجی دیده می شود.. تو دست بعضی هاشون هم که کلی بار است.. خوب چه می شه کرد؟
مهاجرت؟ نه اصلا خوب نیست خوب خونه اتون را دوست دارید
پس چه باید کرد؟
این وضع و حال تمام دوستان بلاگ اسکای در این مدت بود با یک بغل حرف نگفته و منتظر پشت در که کی باز بشه؟
کاش بلاگ اسکای حداقل توضیحی در این باره می داد. شکی نیست که با این روش بسیاری از
 دوستان خود را در آینده ای نزدیک از دست خواهد داد..



یک یادداشت کوتاه خصوصی

نسرین جان دلم برات تنگ شده خانمی. امیدوارم آقای بچه ها و خودت و بچه ها در نهایت سلامت و شادی باشید. ایمیل نداشتی این جا برات یادداشت گذاشتم :)



حیات

 
از جنگل خیالی ستارگان
در لحظه های پیدا و نا پیدای عبور
برگی می چینیم زیبا و بکر
همچون فریاد برهنه پرنده ای
 
بر این برگ
نقش صورتی را حک می زنیم که  شبیه به ماست
وآنگاه
خزان فرامی رسد
وما نیزبه هستی می پیوندیم