همیشه فاصله ای هست .... انگار وصل ممکن نیست ..... اما مگر از ورای فاصله ها به هم نرسیدیم ......
چرا فکر نمی کردی من ۴۰ ساله بشم !!
مریم عزیزم، باور کن نمی دونم چرا این جوری فکر می کردم، ولی توی ذهن ام تو رو بین ۱۵ تا فوقش دیگه ۱۹ سال تصور می کردم همیشه:) شاید به خاطر روحیه شاد و سرزنده ات بود و شاید اون صداقت و صافی ای که بیشتر توی جوان تر ها است؟ ولی به هر حال : شراب آنگه شود درد، که در کوزه بماند اربعینی:)
نسرین
دوشنبه 31 فروردینماه سال 1383 ساعت 10:39 ب.ظ
زمینی جان ! داشتم سمت راست صفحه قسمت آرشیو یادداشت ها رو نگاه می کردم ٫ دیدم که از فروردین ۸۲ شروع به نوشتن کرده ای ٫ بازش کردم ببینم دقیقا از چه روزی و دیدم که از روز ۲۰ فروردین ۸۲ ٫ به هر حال از روز تولد وب لاگت ۱۱ روز گذشته ولی خوشبختانه هنوز در فروردین ماه هستیم و ضمنا برای تبریک گفتن هم هیچوقت دیر نیست ( آدم همیشه دیر کرد هاشو یک جوری توجیه می کنه دیگه :)) یک سالگی وب لاگت رو بهت تبریک می گم و امیدوارم که سال های سال به همین خوبی بنویسی و دیگران را از اندیشه روشن و مطالب پربارت بهره مند کنی . با بهترین آرزوها برای تو و نیمه نازنین ات .
نسرین عزیزم، مرسی خانم!!! باور کن که خودم هم خبر نداشتم. وقتی پیام ات رو خوندم حیرت کردم که چه زود زمان می گذرد. انگار دیروز بود که شروع به نوشتن کردم :(
خیلی قشنگ بود
شاعرش کیه؟
آرتا جان،
شاعر اش خودم هستم، اگر بشه بهش شعر گفت البته :)
سلام دوست عزیز
این چند روز فهمیدم که دلتنگیهایم نیز رنگی تازه به خود گرفته به یمن نفس این دنیای مجازی
خیـــــــــــــــــــــــلی قشنگ بود. لذت بردم زمینی جان.
آفرین پسر خوب . دیگه احتیاج به عینک نیست :)) مث همیشه عالی بود
دوردست...آنجا که رقص تو در افق را می توان دید...
ای روزگااااااااااااااااااااااااار........
سلام زمینی عزیز از لطف تون ممنون . و سپاسگذارم
باز هم مثل همیشه زیبا و لطیف !
ازین دوری لعنتی نباید گفت. از بس که هست. از بس نمیشه فهمید.
همیشه فاصله ای هست .... انگار وصل ممکن نیست ..... اما مگر از ورای فاصله ها به هم نرسیدیم ......
چرا فکر نمی کردی من ۴۰ ساله بشم !!
مریم عزیزم،
باور کن نمی دونم چرا این جوری فکر می کردم، ولی توی ذهن ام تو رو بین ۱۵ تا فوقش دیگه ۱۹ سال تصور می کردم همیشه:)
شاید به خاطر روحیه شاد و سرزنده ات بود و شاید اون صداقت و صافی ای که بیشتر توی جوان تر ها است؟
ولی به هر حال :
شراب آنگه شود درد، که در کوزه بماند اربعینی:)
زمینی جان !
داشتم سمت راست صفحه قسمت آرشیو یادداشت ها رو نگاه می کردم ٫ دیدم که از فروردین ۸۲ شروع به نوشتن کرده ای ٫ بازش کردم ببینم دقیقا از چه روزی و دیدم که از روز ۲۰ فروردین ۸۲ ٫ به هر حال از روز تولد وب لاگت ۱۱ روز گذشته ولی خوشبختانه هنوز در فروردین ماه هستیم و ضمنا برای تبریک گفتن هم هیچوقت دیر نیست ( آدم همیشه دیر کرد هاشو یک جوری توجیه می کنه دیگه :)) یک سالگی وب لاگت رو بهت تبریک می گم و امیدوارم که سال های سال به همین خوبی بنویسی و دیگران را از اندیشه روشن و مطالب پربارت بهره مند کنی . با بهترین آرزوها برای تو و نیمه نازنین ات .
نسرین عزیزم، مرسی خانم!!!
باور کن که خودم هم خبر نداشتم. وقتی پیام ات رو خوندم حیرت کردم که چه زود زمان می گذرد. انگار دیروز بود که شروع به نوشتن کردم :(
زمینی جان
من ادرس رو به پرشین تغییر دادم .... این جوری بهتره ...