میشل فوکو

 
نقش روشنفکر این نیست که به دیگران بگوید چه باید بکنند.روشنفکر به چه حقی می تواند چنین کند؟ و به یاد آورید تمام آن پیش گویی ها ،نوید ها، حکم ها و برنامه هایی که روشنفکران در دو سده ی گذشته بیان کردند و اکنون اثر ها و نتیجه های شان را می بینیم.

کار روشنفکر این نیست که اراده ی سیاسی دیگران را شکل دهد؛ کار روشنفکر این است که از رهگذر تحلیل هایی که در عرصه های خاص خود انجام می دهد، امور بدیهی و مسلم را از نو مورد پرسش و مطالعه قرار دهد، عادت ها و شیوه های عمل و اندیشیدن را متزلزل کند، آشنایی های پذیرفته شده را بزداید، قاعده ها و نهادها را از نو ارزیابی کند، و بر مبنای همین دوباره مسئله کردن ( که در آن روشنفکر حرفه ی خاص روشنفکری اش را ایفا می کند) در شکل گیری اراده ی سیاسی( که در آن می بایست نقش شهروندی اش را ایفا کند) شرکت کند.

انتخابات مجلس

دوستان عزیز پویان الهیاری برای انتخابات مجلس نظر سنجی را ترتیب داده اند که می توانید در آن شرکت کنید
http://pouian.blogsky.com/

یک ساز جادویی


دلم یک ساز می خواد
یک سازی که تا توی دستش گرفتم خودش شروع کند به حرف زدن به ترنم ...

یک حرف خودمونی



 دبیرستانی در یکی از مناطق نسبتا جنوبی شهر، دفتر دبیرستان

 دبیر ادبیات : برای کار تحقیقی (در سال های اخیر کتاب ادبیات دبیرستان تغییراتی کرده است و در بخشی از آن کار پژوهش و تحقیق برای دانش آموزان در نظر گرفته شده است.)بچه هانیازمند به کتا بهایی هستند که در کتابخانه موجود نیست.
مدیر : خواهش می کنم لیست تهیه کنید و به کتابدار بدهید تا برای خرید اقدام کند.
معلم ما خوشحال و خندان و با نگاهی تحسین آمیز از اینکه مدیر بسیار روشنفکر و مثبت است بدون فوت وقت لیست را تقدیم می کند.
دو هفته می گذرد...
خانم ادبیات : کتاب ها خریداری شد؟
کتابدار : نه، خیلی زیاد است و ما نمی تونیم همه اش را بخریم. چند تا را مشخص کنید !
- اما همه ی این ها مورد نیاز است.
- خوب ما بودجه کافی نداریم.
 او ناراضی چند کتاب را مشخص می کند.
دو هفته ی دیگر..
کتابدار خوشحال و خندان به خانم معلم می گوید: ۱۴۰۰۰ تومن برای شما خرید کردیم!!
- برای من ؟!

۲- کلاس درس
خانم معلم مشغول تدریس است که ضربه ای به در کلاس زده می شود و کتابدار در آستانه ی در می گوید:
- کتاب امثال الحکم را کدوم یکی از بچه ها گرفته ؟
شاگرد اول کلاس از جای بلند می شود و کتاب به دست به سمت کتابدار می رود، گفتگویی کوتاه میان آن دو در می گیرد و بعد کتابدار کتاب را از دست شاگرد با خشونت بیرون می کشد.

۳- زنگ تفریح،کلاس درس 
معلم از شاگرد می پرسد چرا کتاب را گرفت؟
شاگرد: آخه خانم من و .. با هم شریکی عضو کتابخانه هستیم و کارت عضویت به اسم اوست.
معلم: مگه برای عضویت پول دریافت می شود؟
شاگرد: بله خانم ، پانصد تومن !

 ۴- کتابخانه مدرسه
خانم معلم به دیدن کتاب ها می رود و با کمال تعجب می بیند که فقط امثال الحکم و نقد ادبی خریداری شده که قیمت آن ها هم کمتر از ۱۴۰۰۰ تومن است .
کتابدار : می خواهیم اینا رو مرجع بزنیم.
معلم: ولی مرجع نیستند و بچه ها باید بهشون دسترسی داشته باشند.
- خوب بیان همین جا بخونن.
- کی؟
- زنگ تفریح !
- در طول زنگ تفریح که نمی شود کار تحقیقی کرد  ...


نکته: این وضعیت در مدرسه ای است که شاگردانش خیلی راحت نمی توانند به کتابخانه ی محل بروند و کتابخانه ی مدرسه هم فقط در شیفت خودشان به آن ها سرویس می دهد.

نتیجه اخلاقی :
- لطفا اگر در کتابخانه ی شخصی کتاب هایی دارید که استفاده نمی کنید ، به کتابخانه مدرسه ها هدیه کنید.
- اگر هم قصددارید کمک مالی به مدرسه ای بکنید لطفا وجه نقد پرداخت نکنید(چون همین خانم معلم می گوید سال گذشته شخصی یک میلیون تومان برای خرید کتاب به مدرسه هدیه کرده بود که خانم مدیر تشخیص دادند کامپیوتر واجب تر است و الان کامپیوتری روی میز ایشان سبب اعصاب خرد این معلم عزیز شده است) پس شخصا به کتابخانه مدرسه مراجعه کرده لیست کتاب های ضروری را بگیرید و آن ها را خریداری کرده و با ذکر اینکه مرجع و دکور نیستند هدیه کنید.