کی هست، کی نیست؟
کی بود، کی میخواد بشه؟
خوشبختی با عنصر زمان ارتباط مستقیم داره. یعنی بهترین علامت خوشبخت بودن اینه که انسان زمان را فراموش کرده باشه.خوشبختی اما با خوش بودن ارتباطی نداره. خوشبختی برعکس خوش بودن فقط در محتوایی جدی برای انسان امکان پذیره. ارضای تمایلات هم به خوشبختی ربطی نداره، چرا که این لحظهی ارضا آنقدر کوتاهه که بیشتر باعث دریغ و افسوس شده و خودش مانعی برای خوشبختی میتونه بشه.
میپرسید: پس خوشبختی چیست؟ خوب، به نظر من خوشبختی بیشک محصولی از شرایط مساعد درونی و بیرونی است. اما به این سادگیها هم نیست! چرا که این جمله می تواند معانی بسیاری داشته باشه. چند نکته در این باره مثلا:
1- هماهنگی بین ارادهی شخص و دنیای بیرون و این در صورتی ممکن میشه که با واقعیت جور و منطبق بشه.
نه در تضاد با اون.
2- انسان باید با خوشبختی خودش فاصله داشته باشد؟ (بخش ارادی آن، یعنی آگاهانه و بر زمینه یک محتوای
جدی)!
3- یا انسان باید با خوشبختی فاصلهای نداشته باشد و در آن غرق شود؟ (بخش شرایط خارجی آن، فراموش کردن
زمان مثلا)
... و الی آخر
حالا چند سوال:
- آیا شما خوشبختید؟
- آیا فکر میکنید که روزی خوشبخت بودهاید، یا اصولا به امکان خوشبخت شدن معتقدید؟
- و بالاخره سوال اصلی: به نظر شما خوشبختی چیست؟
این را هم از هگل داشته باشید:
«قانونِ دل» (قانونِ مبتنی بر احساسات و هوادارِ از میان بردنِ درد و رنج)، آگاهیای است که دچارِ جنون شده است، ذاتی است که در عینِ حال ذات نیست، واقعیتی است که بهطور مستقیم به عدمِ واقعیت مبدل میشود.