خب این شعر از خسرو گلسرخی بود و باقی اش (به نقل از حافظه ام) اینطور است:
.......
شب که می آید و می کوبد پشت در را
من به خودم می گویم
که همین فردا کاری خواهم کرد
کاری کارستان
و به انبار های فقر کبریتی خواهم زد
تا همه بگویند
تا رفیقان من و تو بگویند
فلانی سایه اش سنگینه
فلانی پولش از پارو بالا میره
شب که می آید و می کوبد پشت در را
من به خودم می گویم
که همین فردا کاری خواهم کرد
.......
خیلی قشنگ بود...
دوباره سلام. از بابت لینک خیلی ممنون
سلام
شعر قشنگی بود.
موفق باشید.
سلام
شعر قشنگی بود.
موفق باشید.