چی می شه غصه مارو یک لحظه تنها بذاره
چی می شه این غافله مارو تو خواب جا بذاره
...
این ترانه و بسیاری از ترانه های ماند گار و غزل های زیبای دیگر از حسین منزوی است. او شاعری توانا در عصر ما بود که متاسفانه در گذشت.
تشیع جنازه او فردا ساعت ۱۰ بامداد از مقابل بیمارستان قلب ش. رجایی تهران انجام می شود و به احتمال زیاد به موطنش یعنی زنجان می رود.
آخرین فرصت برای خداحافظی با او را از دست ندهیم.
زمینی عزیز!
این روزها چقدر خبر مرگ. صابریَ سوسن و حالا منزوی...
راستی که چند نفر با این شعر و صدای گرم نوری عاشق شدند؟
من که هنوز وقتی آن را زیر لب زمزمه میکنم چیزی از غم و شادی توامان در جانام شعله میکشد.
سلام .....شعر زیبایی بود از سوسن ..... بلاگم رو می خواستم به روز کنم منتهی یه دفعه همه چی پرید .... حوصله ی بار دیگر نوشتن ندارم .....
سلام زمینی عزیز.. خوبی؟؟!!.. منم متاسفم.. هم واسه فوت سوسن هم این شاعر عزیز... امیدوارم از این به بعد یه خورده این مرگو میرا کمتر شه.. خوشباشی دوست خوبم..
این روزا چقدر مرگ و میر زیاد شده ! اونم مرگ چهره های برجسته و هنرمند
من عاشق این شعرم ولی تا حالا نمیدونستم که شاعرش کیه!
حالا وقتی فهمیدم که اون دیگه تو این دنیا نیست
خیلی جای تاسف داره که اینطور گمنام موند و مرد
و برای خودم متاسفم که این آدمو نمیشناختم!
)))))))))))):
زمینی جان !
منهم متاسفانه شاعر این شعر زیبا را نمی شناختم . خیلی متاثر شدم .
امیدوارم همه مون از این غفلت ها درس بگیریم و از هنرمندان مون در زمان حیاتشون قدردانی کنیم .
یادش گرامی - کلامش پایدار
زمینی عزیز
مانیامدهایم که بمانیم!
امدهیم که درسهایی را بگیریم به وظایفی را انجام دهیم و روحمان را ژرورش دهیم و برویم.
به امید روزی که برویم ولی پر بار و سنگین و برای عزیزانمان خاطرات خوبی بجا گذاشته باشیم.