به این شعر زیبا توجه کنین:
گر عشق نبودی سخن عشق نبودی چندین سخن نغز که گفتی که شنودی؟
ور باد نبودی که سر زلف ربودی رخسارهی معشوق بعاشق که نمودی؟
کیف کردین؟
ور باد نبودی که سر زلف ربودی رخسارهی معشوق بعاشق که نمودی؟
من رو که امروز حسابی کیفور کرد، گفتم با شما قسمت اش کنم.
این ها را جناب سهروردی حدود هشتصد سال پیش گفته.
در همان رساله « فی حقیقّت العشق» ادامه می ده:
بدانکه از جملهی نامهای حسن یکی جمال است و یکی کمال و در خبر آوردهاند که: « ان الله جمیل یحبالجمال». و هر چه موجودند از روحانی و جسمانی طالب کمالاند، و هیچ کس نبینی که او را به جمال میلی نباشد، پس چون اندیشه کنی همه طالب حسناند و در آن میکوشند که خود را به حسن برسانند. و به حسن منتها که طلب همه است دشوار می توانند رسید زیرا که وصول به حسن ممکن نشود الا به واسطه ی عشق، و عشق هر کسی را به خود راه ندهد و به همه جایی مأوا نکند و به هر دیده روی ننماید، و اگر وقتی نشان کسی یابد که مستحق آن سعادت بود، حزن را که وکیل در است بفرستد تا خانه را پاک کند و کسی را در خانه نگذارد، و از آمدن سلیمان عشق خبر کند...
خیلی زیباست نه؟ اگر خسته نشدید این را هم بخوانید:
عشق را از عشقه گرفتهاند و آن گیاهی ست که در باغ پدید آید و در بن درخت، اول بیخ در زمین سخت کند، پس سر برآرد و خود را در درخت میپیچید و همچنان میرود تا جمله درخت را فرا گیرد، و چنانش در شکنجه کند که نم در میان درخت نماند، و هر غذا که به واسطه ی آب و هوا به درخت میرسد به تاراج میبرد تا آن گاه که درخت خشک شود.
...
سهروردی، یحییبن حبش ۵۴۹ - ۵۸۷ قمری
فی حقیقه العشق، یا مونس العشاق / شهابالدین سهروردی
*در شیوه ی نگارش کمی ویرایش انجام شده است.
سلام،
شهر قصه به روز شد.
موفق باشید.
سلاااااااااااااااااام
کیف کردیم... آره به مولا...عشقولی شدیم.
نگفتین چه قولی!!
جالب بود .... اما عشقه که به درخت می پیچد را دوست نمی دارم .... پیچیدنی که دیگری را خفه می کند دوست نمی دارم ... عشق در هوای آزاد بالنده می شود
عشق عشق عشق...مرسی. بازم عشق...
زمینی عزیزم !
زیبا بود لذت بردم .
در بیان عظمت و حقیقت عشق چه می توان گفت وقتی که خود مولانای بزرگ در مثنوی میگه :
هرچه گویم عشق را شرح و بیان
چون به عشق آیم خجل باشم از آن
گرچه تفسیر زبان روشن گر است
لیک عشق بی زبان روشن تر است
چون قلم اندر نوشتن می شتافت
چون به عشق آمد قلم بر خود شکافت
ضمنا زمینی جان دو روز بود میومدم ولی نظر خواهی ات باز نمی شد !!
خدا رحم کرد که تو زمینی هستی. برادر این مزخرفات که آسمانی است. از دنیای امروز بنویس.