دستش از گل، چشمش از خورشید سنگین خواهد آمد بسته بار گیسوان از نافه ی چین خواهد آمد از تبار دلستان لولیان بیستونی شنگ، شیطان، با همان رفتار شیرین خواهد آمد باز شگرد سامری را ساحری آموز نازش تا دوباره از که بستاند دل و دین خواهد آمد با همان آنی، که پنداری خود از روز نخستین شعر گفتن را به حافظ داده تلقین خواهد آمد بی گمان از آینه، جشن غرور آمیز حُسنش راه دوری تا من این تصویر غمگین خواهد آمد عشق گاهی زندگی ساز است و گاهی زندگی سوز تا پریزاد من از بهر کدامین خواهد آمد ای دل من، سر مزن بر سینه این سان نا شکیبا لحظه ای دیوانه جان آرام بنشین خواهد آمد خواهد آمد، خواهد آمد، خواهد آمد، ور نیاید باز سقف آسمان امروز پایین خواهد آمد
زمینی
سهشنبه 12 خردادماه سال 1383 ساعت 03:47 ب.ظ
سلام دوست عزیز .... بدرود بر شما و قلم شما....هر کسی به نقشی و نوعی مینویسد کسی از عشق میگوید دیگری از علم و دیگری از خاطرات دل.....ولی تمام اینها همه به یک نقطه میرسد و اون نقطه هم اینه که هر کس از دل و برای دل مینویسه.....قلمت سبز زیبا و پایدار باشد....زیبا شیوا و بارانی مینویسی....پیروز باشی دوست من....عاشق تنها.... اگز مایل بودید با حضور گرم خودتون کلبه محقر ما رو چراغش رو روشن نگه دارید.....سکس وعشق http://dardeshgh.blogsky.com
م ر ی م
سهشنبه 12 خردادماه سال 1383 ساعت 10:48 ب.ظ
سلام زمینی جان، فیلسوف شدم رفت...اینها به گمونم از اثرات همون رشد و بالندگیه که گفتیدااااااااااااا...ببینید چه زود اثر کرد!!!به من چه...می خواستید نگید !!!
دوست عزیز این غزل منزوی جزو زیباترین غزلهای ایشان میباشد.اما متاسفانه شما در دو سه مورد با پس و پیش کردن کلمات که مطوئن هستم سهوی بوده است زیبایی غزل را از بین برده اید.برای شما آرزوی موفقیت میکنم.
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
انتخاب زیبایی بود
« یه پسر - یه قورباغه » جالبه ؛ بخونیدش ( ولی دخترا نخونن بهتره )
در ضمن مطالعه ی مطالب قبلی هم ضرری نداره ...
سلام زمینی عزیز
دلمون واست تنگ شده بود
کجا بودی؟!
شعر فوق العاده قشنگی رو انتخاب کردی!
مرسی
درود بر زمینی نیلوفری
انگار راست گفتی و هنوز هم می توان شعر زیبا خواند.باید حرفم را پس بگیرم یا نه؟
سلام جالب بود ولی بعضی جاهاش معنیش انقدر سنگین بود نفهمیدم موفق باشی بیا پیشه ما
سلام وب زیبایی داری
سلام دوست عزیز .... بدرود بر شما و قلم شما....هر کسی به نقشی و نوعی مینویسد کسی از عشق میگوید دیگری از علم و دیگری از خاطرات دل.....ولی تمام اینها همه به یک نقطه میرسد و اون نقطه هم اینه که هر کس از دل و برای دل مینویسه.....قلمت سبز زیبا و پایدار باشد....زیبا شیوا و بارانی مینویسی....پیروز باشی دوست من....عاشق تنها.... اگز مایل بودید با حضور گرم خودتون کلبه محقر ما رو چراغش رو روشن نگه دارید.....سکس وعشق
http://dardeshgh.blogsky.com
شعر زیبایی بود
چه شیرین!!!خدایش بیامرزاد.
سلام زمینی جان، فیلسوف شدم رفت...اینها به گمونم از اثرات همون رشد و بالندگیه که گفتیدااااااااااااا...ببینید چه زود اثر کرد!!!به من چه...می خواستید نگید !!!
سلام زمینی عزیز.. ممنونم ازت.. انتخاب خیلی زیبایی بود.. موفق باشی همیشه دوست خوبم..:))
شعر زیبائی بود زمینی جان ٫ مرسی .
دوست عزیز این غزل منزوی جزو زیباترین غزلهای ایشان میباشد.اما متاسفانه شما در دو سه مورد با پس و پیش کردن کلمات که مطوئن هستم سهوی بوده است زیبایی غزل را از بین برده اید.برای شما آرزوی موفقیت میکنم.