نگاهی به المپیک


المپیک هم آمد و رفت. چند نکته هست که بهش فکر می کنم:
- مدت ها بود که فکر می کردم دیگر وطن پرست نیستم و همیشه هم جهت گیری های فکری ام ظاهری این چنین داشت. بازی های المپیک که شروع شد اخبارش را جسته و گریخته می شنیدم و وقتی از چند وبلاگ وضع اسف بار کاروان ایران را شنیدم، ناراحت شدم و در بخش خود آگاهم به دنبال علت بودم! کمی که گذشت شور و هیجان بیش تر شد و دیگر برای نتایج نگران بودم و برایم مهم شده بود که بچه های ایران موفق بشوند حالا این درگیری ناخودآگاه بیش تر خودش را نمایان می کرد. به دور و برم نگاه کردم و دیدم همگی کم و بیش این التهاب ها را دارند و به این نتیجه رسیدم در مواقع عادی می توان جهان وطن بود اما در ضرورت هاست که آدم تکلیفش با خودش روشن می شود و می بیند تا چه حد پای بند به عقاید خودش است و به عبارتی چند مرد حلاجه!
- ملت ها به طور عموم نیازمند اسطوره های زمان خویش اند و این نیاز در مواردی که دچار شکست روحی هستند بیش تر نمود پیدا می کند. پنداری همگی شکست ها و نا کامی ها با ظهور اسطوره نیک انجام می شود و رضایت عموم حاصل می گردد. حالا اگر این اسطوره وزنه بردار هم باشد که کیفمان حسابی کوک است! 
- همیشه ظاهر پسندی طرفداران بیش تری داشته. در کدام نقطه ی این کره خاکی دیده اید اهل دلی و یا روشن فکر و دانشمندی به اندازه ی یک ورزشکار یا سوپر استارهای سینما و مد و ... مورد محبت و توجه قرار بگیرند؟
- در مورد ذات انسان با آقای زمینی گپ می زدیم و می گفتم ذات بشری زیاده خواه است. اما او می گفت که عقل سلیم زیاده خواه نیست و این سیستم مریض است که انسان را به سمت بیش تر و بیش تر می کشاند. 
همین ورزشکاران را در نظر بگیریم، ورزش در حد نصاب خودش بسیار شادی آور و سلامت بخش است اما هنگامی که به سمت ورزش حرفه ای می رویم دیگر بحث سلامتی نیست، جنگیدن برای بیش تر است. این بیش تر فقط به مدال ختم نمی شود، قضییه شکستن رکورد (مودبانه اش:بهبود رکورد) است. این جا دیگر فنا شدن سلامتی برای به دست آوردن عدد کم تر و بیش تر است! بسیاری از ورزشکاران حرفه ای که در سطح بین المللی مطرح هستند خیلی زودتر از دیگران از پا می افتند و کم تر عمر می کنند و این نتایج «بیش تر خواهی» است. بسیاری از آنان جان خود را برای رسیدن به قله های پیروزی فدا می کنند. فرصت زیستن را...
گرچه در صورت مثال با هم توافق نظر داریم اما من این حرص را ذاتی می بینم و او معلولی تا ذاتی. حالا این که «بیش تر خواهی» یک نیاز ذاتی در انسان است و یا هدایت سیستم مریض، قضاوتش با شما ...

پ.ن  تمام این گفت و گو ها سبب نمی شود که از پیروزی یک ورزشکار حرفه ای شادی به قلبم ننشیند. اما مقوله ی احساس و منطق همیشه از هم فاصله دارند
 
نظرات 11 + ارسال نظر
نسرين دوشنبه 9 شهریور‌ماه سال 1383 ساعت 06:27 ق.ظ

زمينی جان
کاش اين زياده خواهی در ورزش حرفه ای به رکورد و اعداد و ارقام کمتر يا بيشتر محدود ميشد .
امروزه که ورزش حرفه ای تبديل به تجارت شده و منبع درآمد .
بعضی از پدران و مادران فرزندان خود را از کودکی یا با تشویق و یا حتی به اجبار به تمرينات و تعليمات ورزشی وامی دارند تا از آنان قهرمانان پول ساز آينده را بسازند ٫ و در این میان تنها درصد کمی از این ورزشکاران بخت حرفه ای شدن را پیدا میکنند ٫ آنهم به قیمت کودکی و نوجوانی از دست رفته و تحلیل قوای زودرس در سنین بالاتر !
و باشگاه های ورزشی هم که به شيوه های مافيائی از طريق خريد و فروش ورزشکاران ثروت اندوزی می کنند !
در مورد احساسات وطن دوستی هم که در شرایط خاص خودشونو نشون میدن هم ٫ البته در مورد خودم من هیچوقت احساسات وطن دوستی ام شک نکرده ام و همیشه این احساس رو داشته ام و دارم ٫ اما بطور کلی با حرفت موافقم .

آرتا دوشنبه 9 شهریور‌ماه سال 1383 ساعت 08:03 ق.ظ

نتیجه گیری و نکات جالبی بود که بهش اشاره کردی!

جن تئاترشهر دوشنبه 9 شهریور‌ماه سال 1383 ساعت 12:54 ب.ظ http://jenbudadeh.persianblog.com

حرص رو اگه از آدم بگیری چی ازش می‌مونه؟! ( فکر کردی برا چی من از آدمیت دست شستم و به جنیت پیوستم ! )

آقآی نآظم دوشنبه 9 شهریور‌ماه سال 1383 ساعت 01:18 ب.ظ http://nazemmr.blogspot.com

زمینی عزیز مچکرم

خشایار دوشنبه 9 شهریور‌ماه سال 1383 ساعت 07:45 ب.ظ http://khashayarelyassi.persianblog.com

من هم با تو موافقم.نظر من این است که تا امید به پیروزی داریم وطن پرستیم و وقتی این امید نیست صرف با بی خیالی است.
در مورد زیاده خواهی هم مردم شناسان باید نظر بدن.
من در وبلاگم یه عکس نقد کردم اما مطمئنم جانانه نیست.
http://www.khashayarelyassi.persianblog.com/1383_5_khashayarelyassi_archive.html#2242521
موفق باشی دوست من...

خشایار سه‌شنبه 10 شهریور‌ماه سال 1383 ساعت 05:14 ب.ظ http://khashayarelyassi.persianblog.com

زمینی جان نمی دونی چقدر خوشحال شدم که خواندی.ممنون.من هم قصد دارم هیمن کار را بکنم .موفق باشی

کیان سه‌شنبه 10 شهریور‌ماه سال 1383 ساعت 07:14 ب.ظ

اصولن می گویند اسطوره برای قابل فهم تر کردن هستی یا کاهش مشکلاتی که بشر به هر علت قادر به حل آن نیست به وجود آمده ولی بحثی که هست این که کاش وقتی اسطوره زمانت رستم یا سیاوش نیست اقلن تختی باشد...

کیان جان داغ دلمو تازه کردی باز!

م ر ی م چهارشنبه 11 شهریور‌ماه سال 1383 ساعت 06:35 ب.ظ http://shodan.blogsky.com

بیش تر خواهی حاصل جامعه ی سرمایه داری است .... جامعه ی مصرفی اگر بیش تر خواهی نداشته باشد که از بین می رود .... وقتی دنیا ، دنیای تبلیغات و مصرف است ... بیش تر خواهی هم تبلیغ می شود و اساسا بیش تر خواهی خود کالایی است که باید فروخته شود !!!
اما ، در جایی نماندن و پیش رفتن .. بحث دیگری است ... کمال گرایی در ذات انسان است و به گمانم تفاوتش این باشد که وقتی فرد در جهت کمال گرایی حرکت می کند از خودش و زندگی اش رضایت دارد اما کسی که بیش تر خواه یا به عبارت بهتر زیاده خواه است ... آنچه دارد برایش کم است و اصولا ناراضی است ...
شاید یه فق دیگه هم داشته باشن که زیاده خواه به دنبال داشتن است ... اما ادم کمال گرا به فکر چگونه بودن است ... به قول اریک فروم داشتن یا بودن ؟؟؟


اجازه هست ؟؟؟
می شه من رو از گیجی در بیارید ؟؟؟ این وب لاگ دو نویسنده دارد ؟؟؟؟ یا یک نویسنده ؟؟؟

مریم عزیز ما در دنیای عینی دو نفریم که با فاصله ای دور از هم در یک مکان مجازی مشترک می نویسیم.

نسرین دوشنبه 16 شهریور‌ماه سال 1383 ساعت 12:32 ب.ظ

زمینی به این کم پیدائی نوبره والا :))
تازه شانس آوردیم که شما دوتا زمینی هستید ٫ اگه هوائی بودید که دیگه واویلا :))

نسرین بسیار عزیزم سلام
راستش نسرین جان شرمنده تو دیگر دوستان هستم. این آقای زمینی که از اولش در نوشتن تنبل بود، الان دیگه سر سنگین هم شده دیگه نگو !!! :)) و اما در مورد خودم یک کم موجه است. من برای کاری که قبول کردم خیلی کم تر تو شهر هستم و در جایی که می روم دسترسی به اینترنت ممکن نیست. یک جورایی آخر دنیاست. و احتمالا تا آخر زمستون سریال ادامه داره. ببخش . اما اون جا هم به یاد تو و دیگر دوستان هستم. خیلی زیاد. ممنونم که به یادم هستی و سر می زنی.

دریا دوشنبه 16 شهریور‌ماه سال 1383 ساعت 07:32 ب.ظ http://taranom.persianblog.com

زمینی عزیز سلام
چه وجه اشتراکی ! منم بازی هاس المبژیک رو از طریق دوستان دنبال می کردم به جز وزنه زدن رضا زاده که شبی که از سفر برگشتم دیدم .نتیجه گیریهای جالب و به جایی بود. موفق باشی.
راستی با اجازه بهت لینک دادم :)

دریا جونم رسیدن به خیر. درس خوندن را دیگه باید شروع کنیا. برات صندلی دارم رزرو می کنم! کدوم دانشگاه رو دوست داری؟ و اما لطف کردی که منو در لیست دوستانت گذاشته ای. دوست دارم دریای خوشگل را در زمینی داشته باشم منتها این کارا بر عهده ی آقای زمینی است نمی دونم کی فرصت کنه. منم که راهیم. موفق باشی عزیزم.

م ر ی م پنج‌شنبه 19 شهریور‌ماه سال 1383 ساعت 02:05 ب.ظ http://shodan.blogsky.com

سلام
خوبی ؟؟؟چرا نمی نویسی ؟؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد