در حال حاضر نمایشگاهی از عکس های بم در ساختمان ۱۶ آذر دانشگاه تهران دایر است. عکس ها حال و هوای زلزله را دارند و بعضی از آن ها حسابی تکان دهنده اند. نزدیک به یک سال است، گذشت زمان برای ما که دور از بم هستیم به سرعت برق و باد است و در بم انگار زمان کش می آید انگار که همه چیز حرکت آرام (اسلو موشن) دارند. هراسی نیست! عجله ای هم نداریم بالاخره بعد از ده سال شاید بم حال و هوای شهر زنده و سبز قبل از زلزله را پیدا کند.
و البته در کنار این نمایشگاه مدعیان امداد و نجات از چند سازمان که هم دولتی هستند و هم خصوصی حضور دارند. ولی هیچ برنامه ای که گزارش درستی از عملکرد آن ها را در طول زلزه را بدهد وجود ندارد. و هیچ نقد و بررسی ای. حتما بعد از این که زلزله تهران آمد اگر جماعتی زنده ماند شاید به فکر این بیفتند که باید اگر شهر سازی هم صورت می گیرد بر اساس مقاوم سازی در برابر خطرات طبیعی باشد. در بم هنوز مردم به شیوه ی بدوی زندگی می کنند و بسیاری از نیازهایشان را فراموش کرده اند. چون آن قدر دچار افسردگی و ناامیدی هستند که نیاز برایشان معنا ندارد. حالا به ما چه که دایه دلسوز تر از مادر شده ایم؟ اصلا به ما چه که بگوییم چقدر جای یک برنامه تلویزیونی که در آن اقدامات اولیه در هنگام حوادث آموزش داده شود خالی است. به تر است ما نیز سر در گریبان فرو بریم و دم بر نیاوریم. خلاصه این که اگر می خواهید یادی از بم سوخته کنید این نمایشگاه را از دست ندهید. از ما گفتن!
و اما نکته ی مهم تر این است که خودمان به فکر خانواده ی خود باشیم و همین الان تصمیم بگیریم که کمک های اولیه را یاد بگیریم. در تهران هم هلال احمر کلاس های آموزشی دارد که رایگان است. و هم جهاد دانشگاهی علوم پزشکی تهران که البته کلاس هایش با شهریه است.و آموزش آن علمی است و یک هفته هم در بیمارستان به طور عملی می توان آموخته ها را تجربه کرد. حتما نباید اتفاقی را از نزدیک تجربه کنیم تا به فکر ضرورت یاد گرفتن کمک های اولیه بیفتیم. خواهش می کنم اگر هنوز این آموزش ها را ندیده اید حداقل برای این که خودتان را دوست دارید و برای این که بتوانید در صورت بروز حادثه ای منطقی و درست عمل کنید، همین حالا اقدام کنید. فردا دیر است، خیلی دیر...
پ.ن راستی جدی جدی وبلاگ نویسی مشترک ما هم یک ساله شد. مهرماه گذشته بود که پیشنهاد نوشتن مشترک را دادم و زمینی را که قبلا طراحی کرده بود به طور مشترک راه انداختیم، این هم اولین نوشته ی ما ! حالا چه قدر توانستیم جایی در دل شما باز کنیم بماند!
زمینی جان
اولین سالگرد وب لاگ نویسی مشترک تون مبارک باشه !
در این روزهای غم انگیز بهانه ای برای تبریک گوئی داشتن خودش غنیمته !
چه خوب که از بازماندگان فاجعه بم یاد کردی ٫ اتفاقا چند روز پیش که بازی فوتبال تیم های ملی ایران و آلمان انجام میشد و در لحظه ای که چک ۴۰۰ هزار یوروئی برای کمک به زلزله زدگان را در استادیوم تقدیم کردند یاد زلزله زدگان افتادم و کمک های مالی زیادی که هرگز به دستشان نرسید و فکر کردم که از این مبلغ هم به هر حال چیزی عایدشان نخواهد شد .
واقعا متاسفم ٫ ایکاش میشد کاری کرد .
البته میدونم که منظورت بیشتر حمایت و رسیدگی معنوی بود اما به هر حال دریغ کردن حتی کمک های مالی از انسانهائی در این شرایط هم واقعا غم انگیزه .
راستی چه جمله زیبا و پرمعنائی بود اولین نوشته مشترک تون در وب لاگ ٫ لذت بردم .
یکسالگی مبارک!
مبارک باشه. امیدوارم همیشه در کنار هم شاد باشید
مبارکه٬ مبارکه٬ صد سال مشترک دیگه به از این سالها٬ دلام تنگ شده بود٬ شعر بلندت ( تون ؟! ) هم بسیار قشنگ بود و تاثیرگذار
سلام زمینی جون..من نمیدونستم شما دو نفرید که مینویسید:) خنگیه دیگه..در هر صورت مبارکه.. دوست خوبی هستی برای همه ما.. دوستی از بم اومده بود میگفت با اینکه شبا خیلی سرد شده و تعدادی خانه ساخته شده ولی باز مردم میترسن شبا برن زیر سقف بخوابن..
سلاممممم ...... ب!