غبار این بیابان را عزیزم سواری چشم انتظاره ...

همیشه رباعی و دو بیتی را دوست دارم. انگار یک جور، قالب باعث می‌شود که جوهر‌ه‌ی اصلی در نهایت ایجاز بیان شود. امشب داشتم این دو بیتی را مرور می‌کردم (اگر اشتباه نکنم باید از بوسعید باشد) گفتم با شما قسمت کنم :

ای عشق به درد تو سری می‌باید      صید تو زمن قوی‌تری می‌باید           من مرغ به یک شعله کبابم، مگذار     این آتش را سمندری می‌باید

جا دارد از دو بیتی‌های محلی که بی‌نهایت زیبا و ناب هستند یاد کنم. شعر‌های محلیِ بختیاری، آذری، خراسانی، دشستانی و ...  فکر می‌کنم در شعر‌های مردمی (فولکلور، عامیانه) تنها چیزی که سبب آفرینش شعر می‌شود احساس ناب است بدون در نظر داشتن وزن و واژه‌های دهن‌پرکن روشن‌فکرانه‌ی هر عصر. یک چیز دیگر هم در آن‌ها به‌روشنی پیداست: حزن و سوز! انگار هیچ وقت روی شادی ندیده‌ایم. می‌دانم بسیاری از آن‌ها در حال فراموشی است و باید شناسانده شوند. خانم سیما بینا به خاطر آوازهای دل‌نشین محلی که می‌خونند به حق سهم زیادی در این امر  دارند. بر خود می‌دانم که از این بانوی نازنین آواز یادی کنم و تشکری. هر چند بی‌نیاز از این حرف‌هاست. چه‌قدر جایش در ایران خالی‌ست... کاش دوستان وبلاگی از هر کجا که هستند بعضی از این‌ شعر‌ها را که بیش‌تر آن‌ها به صورت آواز است با ترجمه به فارسی بنویسند از همسایه‌ و دوست عزیزم شروع می‌کنم، کیان جان ممکنه چند تا از شعر‌های محلی لری را منتشر کنی؟ 

نظرات 4 + ارسال نظر
مرورگر.کام چهارشنبه 9 فروردین‌ماه سال 1385 ساعت 12:15 ق.ظ http://www.moroorgar.com

آخرین اخبار ایران و جهان در بزرگترین آرشیو خبری در ایران. خبر+عکس. :: اخبار را در www.moroorgar.com حرفه ای بخوانید ::

ترانه پنج‌شنبه 10 فروردین‌ماه سال 1385 ساعت 02:58 ق.ظ

مثل اینکه من خیلی از مرحله پرتم. نمی دانستم سیما بینا سایتی هم دارد اصلن نمی دانستم دیگر در ایران نیست اما همیشه از صدایش خوشم می آمد.
با جوانان باید به زبان جوانی سخن گفت:)). مرسی گلم!

زمینی جمعه 11 فروردین‌ماه سال 1385 ساعت 04:54 ب.ظ

ترانه جان خوش‌حالم که به ما سر می‌زنی. در مورد زبان جوانی منظورت را دقیق نفهمیدم. نکنه به قول حافظ می‌خوای بگی که ما باید از میکده بیرون شو :)

ترانه یکشنبه 13 فروردین‌ماه سال 1385 ساعت 06:28 ق.ظ

زمینی عزیز می بینی که هنوز ساعت ۴و۴۵ بوقت سوئد بهت سر می زنم این از درد بی خوابی و یا از خود درد نیست اگه الان بیدار نشم نصف کارهایی که قراره انجام بدم ناتمام می مونه. مثل سر بر ددامن زمین گذاشتن! یادت باشه که من دریا(یی) هر روز سر بر دامن ساحل تو زمین(ی) می کشم و دوباره بخود و خانه بر می گردم
زیرلب زمزمه می کنم:
حسرت نبرم به خواب آن مرداب
کارام درون دشت شب خقته ست.
دریایم و نیست باکم از توفان:
دریا همه عمر خوابش آشفته ست. «شفیعی کد کنی»

به این هم می گویند ترانه دوبیتی دریایی:))

پ ن. وقتی صحبت عشق پیش میاد جوانی زمینی را می شود حس کرد و دید. همیشه عاشق باشی!

ترانه‌ی عزیزم ممنونم از پیام‌های پر مهرت. می‌دونی منم عاشق این شعرم؟ یادم هست در یک پستی تو همین زمینی گذاشته بودمش. این هم لینکش: http://zamini.blogsky.com/?PostID=148
مهربونم امیدوارم شایسته توجه‌ات باشم.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد