برای پدرم که نبودش هنوز بغضی است بر گلو 

 

در نبودت

شکوفه‌ها گس‌ترند انگار

و سنجد درختان بر آستان آسمان آبی

نقشت را رنگ می‌زنند

بهار به یادت سبز است

و من بودنت را در دیوان حافظ می‌جویم

سر‌ رشته* را نگاه‌داشته‌ام

در انتظار نوازش دستانت

بر قاب پنجره نشسته‌ام

لبخندت را می‌خواهم و

پناهت را ...

 

* گرت هواست که معشوق نگسلد پیوند/ نگاه‌دار سر رشته تا نگه‌دارد

حافظ

 

 

نظرات 6 + ارسال نظر
ترانه دوشنبه 21 فروردین‌ماه سال 1385 ساعت 01:15 ق.ظ

چند روز پیش برای دوستی در همین وبلاگستان نوشتم که ۱۷ آپریل برای دیدن پدرمان به پاریس می رویم. البته دیدار با قطعه سنگی و شاید حالا دیگر مشتی هم خاک! گاهی وقتا احساس تملک هم دارم آخر فرانسه خاکش بوی عزیزی را می دهد که ۳۰ سال پیش آغوش گرمی برای من بود. قشنگترین خاطره زنده گیم از او روزی ست که از مدرسه آمده بودم و بخاطر برف و یخ بندان با کفشهای خیس و کثیف به سالن خانه وارد شدم مادر دادش در آمده بود که کفشهایت را در بیار و قبل از اینکه من جوابی بدهم پدر با مهربانی جلو آمد بند کفش ها را باز کرد کفش و جورابم را در اورد و گفت مگر نمی بینی پاهایش یخ کرده برو حولهای بیار تا پاهایش را گرم کنیم. چه دورانی بود! مرا یاد چه چیزها که نمی اندازی!

ترانه‌ی مهربونم سلام
ممنونم از تقسیم لحظه‌ی خوشی که با پدرت داشتی. روز ۱۷ آوریل به یادت هستم. خاطرشان همیشه سبز.

غزل دوشنبه 21 فروردین‌ماه سال 1385 ساعت 06:48 ب.ظ http://shahr-e-gheseh.blogspot.com/

یادش گرامی و روحش شاد...
همدردیم و دلتنگ

غزل دوشنبه 21 فروردین‌ماه سال 1385 ساعت 06:50 ب.ظ http://shahr-e-gheseh.blogspot.com/

راستی می‌خواستم بگویم که اگر بخواهی می‌توانم لینکهای دوستانت را در بلاگ رولینگ وارد کنم.
خواستی‌خبرم کن.

غزل جان ممنونم از لطفی که داری. خیلی برایم با ارزش است. خوش‌بختانه آقای زمینی وقت کردند و یک دستی به این‌جا کشید. حتما روی کمکت در آینده حساب می کنم. :)امیدوارم همیشه غزل‌خوان باشی.

شبح سه‌شنبه 22 فروردین‌ماه سال 1385 ساعت 02:45 ب.ظ http://www.shabah.org

زمینی نازنین!
شعر زیبایت اندوه نهفته در آن را آن‌چنان مستور کرده است که یاد شعر دیگری از حافظ اقتادم:
چون غم‌ات را نتوان یافت مگر در دل شاد
ما به امید غم‌ات خاطر شادی طلبیم.

شبح عزیزم
حضورت همیشه سبب دل‌گرمی است. راستی من این بیت حافظ را خیلی خیلی دوست دارم. یادم است چند وقتی به ایجاز و تضادی که در همین یک بیت وجود دارد مدت‌ها فکر می‌کردم. واقعا ستودنی است. خیلی ممنونم از یادآوری‌اش.

برعکس تو چهارشنبه 23 فروردین‌ماه سال 1385 ساعت 09:05 ب.ظ http://barakseto.blogspot.com

سلام زمینی عزیز. فقط می تونم بگم متاسفم و یادش گرامی./ همیشه از خدا خواستم قبل از اینکه نبود عزیزان رو ببینم نباشم/

برعکس تو سه‌شنبه 19 اردیبهشت‌ماه سال 1385 ساعت 08:25 ب.ظ http://barakseto.blogspot.com

سلام. تونستی یه سر بزن. به قول دوستی بالاخره اولین سفرم با لنز به دنیای تئاتر انجام شد

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد