سوال و سوال و سوال

بار هم سوال و سوال و سوال ...
رابطه بین آزادی و آرزو چیه؟ اگر انسان نمی تونست آرزو کنه ایا متوجه می شد که آزاد نیست؟
آیا ما همیشه  آزادی را نمی طلبیم وقتی که اجازه انجام نداریم کارهایی را بکنیم که آرزویشان را داریم؟
 بی شک عرصه آرزوها پهناور ترین عرصه برای جولان آزادی است و بخصوص اگر در پی احقاق این آرزوها هم نباشیم. ولی اولین مرحله محدود کردن آزادی تلاش برای ممکن کردن آن یعنی تطبیق آن با شرایط موجود می باشد.
 البته هنوز ما تعریف کاملی از آزادی نداده ایم.
 1 - آیا ازادی شناخت ( باز هم رسیدیم به شناخت !!) آگاهانه شرایط نیست تا بتوانیم در این شرایط تا حد ممکن!! آزادنه حرکت و رفتار بکنیم؟؟
 2 - آیا آزادی هدیه ای آسمانی است که برای انسان رانده شده یادگار بهشت برین را هنوز در خود دارد و و بشارت به برگشت به آن بهشت گمشده است؟
 3 - آیا آزادی نیرویی است که بخش معنوی ما را ارضا می کند و احتیاجی نیست که حتما با شرایط مادی ما مطابقت داشته باشد؟ یعنی چشمه ای زلال در اعماق وجودمان که هر وقت خواستیم بتوانیم به آن رجوع کنیم و جرعه ای بنوشیم و دوباره با انرری بیشتر به عالم سیاه واقعیت ها و بردگی ها برگردیم؟ ....

حالا این ها را داشته باشیم تا بعد.
نظرات 2 + ارسال نظر
خاله نسرین دوشنبه 28 مهر‌ماه سال 1382 ساعت 11:35 ب.ظ http://nasrin161.blogsky.com

متاسفانه آزادی
از معانی تعریف نشده است
لذا نمی توان راجع به آن خیلی بحث کرد
موفق باشید

مهرانا سه‌شنبه 29 مهر‌ماه سال 1382 ساعت 01:00 ق.ظ http://mehrana1382.blogsky.com

سلام. خوبی؟ تبریک میگم وبلاگ خوبی دارین و مطالب زیبایی مینویسین . به نظر من رابطه شون اینه که آدم به هردوشون نرسه بهتره چون دیگه هدفی نداره . اگه کاملا به هر دوش برسه وضع خیلی بدی میشه چون من اگه آزادی کامل داشته باشم و دیگران هم همین طور پس اونا آزاد هستن منو اذیت کنن . و اگه همه آرزوها برآورده میشد بازم بد بود چون هر کسی هر چیزی رو واسه خودش میخواد

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد