این هفته تا جایی که توانستم مطالب دوستان را خواندم. تفاوت دیدگاهها جای تامل دارد اما رفتار تند و گاه پرخاشآمیز بعضی را نمیفهمم. اگر ما نتوانیم با هم حرف بزنیم و نتیجه گیری کنیم، چه انتظاری در رسیدن به بهشت موعود داریم؟ و این نکته هم از یادمان نرود که در دنیای مجازی چنینایم وای به حال دنیای حقیقیامان.
به انتخابات فکر میکنم و اینکه در شرایط استاندارد میتواند بازتاب آرای یک ملت باشد. به بازی که هفتهی گذشته خوردم فکر میکنم. به این که میخواستم با منطق و استدلال شخصیام رای ندهم اما وقتی آراء اعلام شد شتابان و هراسزده در آخرین لحظات تصمیم گرفتم که رای بدهم. بماند که سخت پشیمانم چرا که اصل اصلی «بنویسیم ... بخوانیم ...» را فراموش کردهبودم. اصلی که از قانون اساسی هم واجبتر و لازمتر است. در این هفته از هر کسی که میدیدم و رای دادهبود پرسیدم به که رای دادهای و شنیدم به معین. در حالیکه با آمار و اخبار هیچ سنخیت و تناسبی ندارد. این هفته هم یقین داشته باشید از جعبهی جادو اسم رفسنجانی بیرون خواهد آمد اما تنها نکتهی مهم و اصلی آن است که با آرای بالا و تفاوت فاحش این انتخاب صورت گیرد پس رفسنجانی را در تقابل با احمدینژاد قرار میدهند تا اکثر مردم از ترس بدترین به سراغ بدتر بروند. حال باید تامل کرد که اگر سیستم رفسنجانی در دورهی هشت سالهاش نبود آیا نیازی به تولید احمدینژادها بود؟ آیا واقعا رفسنجانی انتخابی درستتر از احمدینژاد است؟ از نظر امریکا و همپیالهگانش رفسنجانی بهترین گزینه است زیرا سیستم را به صورت آشکار بهسوی سرمایه و سرمایهداری خواهد برد و خط فقر چند درجه معیارش به سمت مرکز زمین فرو خواهد رفت!
این عمل بار سنگینی بر دوش کسانی میگذارد که شناختهشدهاند و مردم را به رای دادن تشویق کردهاند. یادمان باشد که هاشمی در سخنرانی خود در دانشگاه نهران گفته است: «باید با محور قانون حرکت کنید و بى قانونى به نفع هیچکس نیست.» و نگفتهاست که تلاش میکنیم تا قانون بازنگری شود و نقاط ضعف و قوت آن به نقد و بررسی گذاشته شود. باز هم احمدینژاد که لری میگوید خانوما ، آقایون برای حفظ صیانت جدا، جدا ! و این که باید بچپید در خانههاتان ضعیفهها!
از نظر من صراحت او خیلی بهتر است میتوانیم به روشنی در موردش تصمیم بگیریم. چیزی که زنان را وحشتزده کرده، آزادیای ظاهری است که مثلا پاچهی شلوار چند سانت کوتاهتر باشد و یا رنگ مانتو کرم باشد یا مشکی. آیا تمام تلاشهای ما برای رسیدن به این صورتهای آزادی است که از دستدادنش سبب بلند شدن آه و فغان ما باشد؟ در مورد انتشارات و نشر هم مطمئن باشید فضا بسته خواهد شد یادمان نرود قتلهای زنجیرهای و سالهای وقوع آن. یادمان نرود هزاران اتفاقهای این چنینی که در آن سالها افتاد. یادمان نرود که به خاطر پاک کردن رژلب تیغ بر لبهای زنان کشیدهمیشد، یادمان نرود بازخواستهای آنچنانی که حتا پای زن و شوهرها را (به خاطر تخلف زن- بدحجابی و یا آرایش) به دادگاه میکشاند.
همهی اینها را نوشتم تا بگویم جمعه رای نمیدهم و این بیشترین مشارکت در سرنوشت مملکتام خواهد بود.
نه به گزینهی نادرست!
سلام
اولا که کاملا باهات موافقم آخه من از این بالا دارم همه چیزو کامل میبینم.تاسف اوره.غمناکه ...خیلی...
دوم هم اینکه خوشحال می شم بیای به دیدنم
منتظرم
زمینی عزیزم
خیلی خوب نوشتی ٫ تمام اینها حرف های دل منم هست و کاملا باهات موافقم . امیدوارم حالا که هیجانات خوابیده و مردم از شوک دور اول انتخابات بیرون اومدن بتونن با دیدی بازتر و تفکری بیشتر نسبت به شرکت یا عدم شرکت در انتخابات تصمیم بگیرند .
همینکه عده ای دزد و قاتل و ... برای ریاست جمهوری کشوری کاندید شده اند خودش به اندازه کافی برای مردم اون کشور تحقیر آمیز هست چه برسه که مردم بخوان تازه به چنین کسانی هم رأی بدن و به این وسیله تأئیدشون کنند !!
راستی زمینی جان در مورد ایمیل هم شرمنده ام ... باور کن یادم نرفته گذاشتم برات سر فرصت بنویسم ولی متاسفانه فرصت مناسب هنوز پیش نیومده .
امیدوارم که به زودی ... :)
سلام نسرین جانم
خیلی خوشحال شدم که اینجا اومدی. دلم برات تنگ شدهبود. در مورد ایمیل هم هر وقت فرصت داشتی. می دانم که گرفتاری و توقعی نیست. شاد و سبز باشی. میشه یک روزی واقعا شاد و سبز بود؟
سلام زمینی عزیز. از اینکه از طریق عالم مجاز ی با طومار آشنا گشته ای خوشحالم. زمینت سبز باد...
سلام لیلای عزیز
خوشحالم که سر زدی. در فرصتی می خواهم درباره شعرهایت بنویسم. ممنونم. خیالت همیشه شکوفان باد!