بر کویر تشنه و کوههای سر به فلک کشیده
تو را جستجو میکنم که از دست شدهای.
چگونه تاب مرا میآوری
وقتی نمیتوانم چون تو بگذرم و بخندم و هدیه کنم مهربانی را و عشق را؟
چگونه شد که انسان در باتلاق دانش و فن فرو رفت
و آلودهاش کرد با هزاران بدگمانی و جاسوسی و تهمت و شکنجه
و تو هرگز دم برنیاوردی؟
چگونه میشود وقتی که تو از شکنجه در میگذری
من نمیتوانم و بر حقی که ندارم
اصرار می کنم
و پلیدی را به جای پالایش روان بر گیتی میگسترانم.
چگونه قدرت مرا فریفت آنگاه که تو نهایت نیروها و قدرتها هستی؟
و قدرت را به پول، پول را به شهوت و شهوت را به نابودی خویشتن برگزیدم؟
تو را چه میشود؟
چگونه تاب میآوری؟
چگونه انسان را مجال سنگسار روحش میدهی؟
مرا دریاب
دریاب و به خود فراخوان
که بی تو همان پلشتساز جهانم.
مگذار که روحم به کوچکترینها و پستترینها سرگرم شود
و عمر را بیهوده بر چرخهی زمین
تکرار کند؛
مگذار!
سلام با یه شعر تقدیم به زندانیان سیاسی به روزم
با درود به شما
در آستانه ی هفته ی دولت نامه ی سرگشاده ی یک هنرمند به
رئیس جمهور که حاوی درخواست های جمع کثیری از هنرمندان
و سایر اقشار جامعه است در وبلاگ های زیر انتشار یافت .
خواهشمندم با مراجعه به آدرس های قید شده ضمن مطالعه -
در صورت موافقت نسبت به لینک و معرفی به سایر دوستان
و اعلام پشتیبانی در قسمت نظرها اقدام فرمائید .
با تشکر بهروز عرب زاده
ب وفا
http://behroozarabzadeh.blogfa.com
http://dastan55k.mihanblog.com
http://bvafa.mihanblog.com