فردا ۸ مارس است، روز زن. در این میان فعالیتهای زنان برای حقوقی برابر در این سالها از حالت گوشهنشینی بیرون آمده و بر سر کوی و برزن نمایانده میشود. رشد چشمگیر زنان در زمینههای متفاوت، از روح بردبار،خستگیناپذیر و کوشای آنان سرچشمه میگیرد. زن امروز ایران اگرچه عرصهی قانون و حقوق مدنی را بس تنگ میبیند اما برای رسیدن به پایگاهی برابر تلاش میکند. تلاش و کوشش آنان برایم قابل احترام است و دست یکایک این زنان را میبوسم و هم گام با آنانام. اما این جملهی فرناز سخت از دل برآمده و در گوشم طنین دارد:
به ندرت پیش می آید که یک وجود آسیب دیده و رنجور و پر از خشم، بتواند برای دیگرانی مثمر ثمر باشد... بتواند منطق و حقیقت بینی را در سنگلاخ این راه حفط کند و به ضرورت های دو سه قدم دورتر ها هم فکر کند... بماند که این سالها به تجربه دیدم چنین کسانی معمولن در حوزه زنان کم مطالعه هستند، یک گلوله خشم در حال غلیان هستند و هر لحظه آماده خیزش و طغیان... من ترجیح می دهم در فعالیت فمینیستی با کسانی همراه شوم که از روی خرد و مطالعه این راه را انتخاب کرده اند و نه خشم و درد و تجربه های تلخ ... به نظرم به اندازه کافی در همه سوراخ و سنبه های زندگی هایمان درد و خشم انباشته شده داریم... طغیان خشم اگرچیزی را درست می کرد، حال و روز امروزمان این نبود... وجود آسیب دیده و انباشته از خشم، طغیانش می تواند ویرانگر باشد حتا...
به امید روزی که زنان بدون خشم و با نگاهی تحلیلگر و منطقی برای روزگاری بهتر گام بردارند. من به نیروی آنها ایمان دارم و بیشک روزی خواهد آمد ...
پ.ن تیتر از سیمون دوبوار است.
"باد هم سراپا سرمست سادگی هاش بود,
وقتی که می دید
هنوزم که هنوزه
- سکوت -
سین هفتم سفره هفت سین هرسالشه"
"عیدانه " - آخرین دستنوشته "دلتنگ دلتنگی های آسمان" - بهانه دیدار شما را دارد...