بر خنگ راهوار زمان
در نوسان ثانیه ها تاختیم،
آوای دلنواز باد در گوشمان.
با قطرههای ولرم باران
در بعدازظهر تابستان فرود آمدیم،
بوی نم و خاک در مشامامان.
اینجا منزل آخر است اما،
واریزگاه رود!
گردبادی به راه نیفتاد.
و ما سیلی نگشتیم.
نسلی از گیاهان کوچک آبیاری شدند.
و نسیم
دانههای نسل بعد را
بر خاک کوهپایه پراکند.