گرم یاد آوری یا نه

من از یادت نمی‌کاهم ...

با تو که بی‌کرانی

بر کویر تشنه و کوه‌های سر به فلک کشیده

                               تو را جستجو می‌کنم که از دست شده‌ای.

چگونه تاب مرا می‌آوری

 وقتی نمی‌توانم چون تو بگذرم و بخندم و هدیه کنم مهربانی را و عشق را؟

چگونه شد که انسان در باتلاق دانش و فن فرو رفت

و آلوده‌اش کرد با هزاران بدگمانی و جاسوسی و تهمت و شکنجه

 و تو هرگز دم برنیاوردی؟

چگونه می‌شود وقتی که تو از شکنجه در می‌گذری

من نمی‌توانم و بر حقی که ندارم

                               اصرار می کنم

و پلیدی را به جای پالایش روان بر گیتی می‌گسترانم.

چگونه قدرت مرا فریفت آن‌گاه که تو نهایت نیروها و قدرت‌ها هستی؟

و قدرت را به پول، پول را به شهوت و شهوت را به نابودی خویشتن برگزیدم؟ 

تو را چه می‌شود؟

چگونه تاب می‌آوری؟

چگونه انسان را مجال سنگسار روحش می‌دهی؟

مرا دریاب

 دریاب و به خود فراخوان

که بی تو همان پلشت‌ساز جهانم.

مگذار که روحم به کوچک‌ترین‌ها و پست‌ترین‌ها سرگرم شود

و عمر را بی‌هوده بر چرخه‌ی زمین

                                              تکرار کند؛

                                                  مگذار!

برای حوای روزگار

ساقه‌های زرین گندم

وام‌دار نوازش دستانت

 آواز عشق را  بر دشت تشنه می‌خوانند

 

 

رباب هم رفت

خیلی وقت است که می‌شناسمش. و همیشه برایم نمونه‌ای بی‌همتا از امیدواری و زندگی است. این روزها درباره‌اش خوانده‌اید و در روزنامه‌ها هم نوشته‌اند. اما من چرا می‌نویسم؟ برای دل خودم؟ شاید، شاید هم برای او که احساس می‌کنم هنوز نگاه مهربانش با تمام وجود نثار دوستان سپیده است. رباب یکی از زنان فعال در گستره‌ی فرهنگی و ادبی در ده‌های سی و چهل است. شاعر  مبارزی که تا زمان بیماری‌اش احساس خودش را نسبت به ظلم از طریق نوشتن بیان کرده‌است و پس از بیماری هم انگار قلم به شکلی دیگر تبدیل شد. امید. امیدی مثال زدنی. هیچ‌گاه او را درگیر با افسردگی و یاس ندیدم. او با این که بسیار فعال بود نگذاشت بیماری سکونش را بر او تحمیل کند و تا آخرین لحظه لبخند بر لب با بیماری مبارزه کرد. نمی‌دانم می‌توانید تصور کنید مبارزه با بیماری ام-اس آن هم نه یکی دو سال بلکه ۳۸ سال پی‌در پی یعنی چه؟ و من همیشه روحیه‌اش را ستوده‌ام. و زبان شعرش را. و نگاه مادرانه‌اش را که عمیق و مهربان به میهمانانش هدیه می‌کرد...

دوست‌دارانش روز دوشنبه بعدازظهر در مسجد رضا (خ نیلوفر ) به یادش خواهند نشست. 

روحش شاد

 پ.ن عکس از این‌جاست.